علم و روش علمی از نگاه من

اشتراک وفاداری (ماهی یک چایی)

می‌توانید از محتویات این باکس بگذرید و یک‌راست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.

دانشمند نیستم و مطمئنا این پست من از نظر تکنیکی آن چیزی نیست که از یک Scientist یا دانشمند انتظار دارید ولی سعی می‌کنم با نگاه و تفسیری ساده و عامیانه از علم شروع کنم تا به «علم بهتر است یا…» و به عبارت دقیق‌تر «روش علمی بهتر است یا گزینه‌های دیگر» برسم.

با یک تصویر از ویکی‌پدیا شروع می‌کنم:

علم و روش علمی
علم و روش علمی

روش علمی دارای پیش‌فرض‌هایی‌ست که اثبات نشدنی‌هستند و بایستی آن‌ها را دربست قبول کرد. اول اینکه ما و جهان خارج واقعا وجود دارد. دوم اینکه ما می‌توانیم از این جهان یاد بگیریم و درباره‌ی آن نظر بدهیم. سوم اینکه مدل‌هایی که توانایی پیش‌بینی پدیده‌ها و واقعیت‌های جهان را دارند، نسبت به نمونه‌هایی که این قابلیت را ندارند بهتر هستند.

با این پیش‌فرض‌ها وارد گود می‌شوم.

اول

در مرحله‌ی نخست مشاهده قرار دارد. شما سرما می‌خورید و شروع به خوردن یک میوه‌ی خاص می‌کنید. بهتر است بگویم از خوب ماجرا زودتر از زمان‌های دیگر خوب می‌شوید. به نظرتان می‌آید که خوردن میوه در بهبود شما نقش داشته است. شاید بنیان بسیاری از توصیه‌هایی که در مواجه با هر مساله‌ای از اطرافیان دریافت می‌کنیم همین مشاهده سطحی است. با وجود اینکه وارد پروسه‌ی روش علمی شده‌ایم ولی این قدم اول است، و تا تایید علمی فاصله‌ی زیادی دارد. در اصل در بسیاری از موارد این مشاهدات با فرضیه‌ای که ما مطرح می‌کنیم، رابطه‌ای ندارند، و نتیجه‌ای که از آن گرفته‌ایم غلط است.

دوم

در اینجا این پرسش را مطرح می‌کنید که این میوه چه اثری بر روی حال من داشت؟ چرا فکر می‌کنم که این میوه در بهبود حال من موثر بود. در این مرحله شما سعی می‌کنید برای آن چیزی که مشاهده کرده‌اید یک چارچوبی درست کنید. این مرحله می‌تواند برداشت اشتباه ما از یک مشاهده را مشخص کند. به عنوان مثال شما نمی‌توانید پرسش‌های منطقی در خصوص رابطه‌ی «دیدن یک گربه‌ی سیاه» و «افتادن یک اتفاق بد» مطرح کنید.

سوم

با پاسخ به سوال‌های مطرح شده سعی می‌کنید پیوند و رابطه‌ی مستقیمی بین سرماخوردگی و آن میوه برقرار کنید و با ارائه‌ی دلایل خود در راستای تایید آن، آن را موجه جلوه دهید. تا اینجای کار، سخت نبود. می‌توان برای بسیاری از مسائل که حتی با واقعیت همخوانی ندارند به راحتی تا این مرحله پیش رفت.

چهارم

اکنون شما مدلی را برای توضیح پدیده‌ای ارائه کرده‌اید. نوبت به پیش‌بینی می‌رسد. در اینجا شما بایستی بتوانید پیش‌بینی کنید. به مرحله‌ی دوم و سوم نگاهی بیندازید. چرا این میوه حال مرا خوب کرد؟ شما رابطه‌هایی در خصوص میوه و بهبودی سریع‌تر ساخته‌اید. مثلا میوه‌ی مذکور باید حاوی ماده‌ی X باشد که بر روی سیستم ایمنی فلان تاثیر را گذاشته و فلان تاثیر سرعت کشتن ویروس‌ها را افزایش داده و ادامه‌ی ماجرا.

پنجم

نوبت به اصلی‌ترین قسمت روش علمی می‌رسد. اکنون شما باید پیش‌بینی‌ها را به دست راستی‌آزمایی بسپارید. هر کدام از آن‌ها را بارها و بارها آزمایش می‌کنید. آزمایشی که قابل تکرار باشد. مدلی که ارائه کرده بودید در طی این راستی‌آزمایی‌ها یا به کل رد می‌شود یا تغییر شکل خواهد داد و پخته و کامل‌تر می‌شود. هر چقدر جلو برود به آن چه واقعیت است نزدیک‌تر می‌شود تا تبدیل به یک مدل قابل اتکا می‌شود. و ادامه‌ی مراحل تا رسیدن به چیزی که به اسم نظریه‌ی علمی می‌شناسیم. نهایتش هم نظریه‌هایی هستند که آن‌ها را تقریبا اثبات‌شده در نظر می‌گیریم. مثل نظریه‌ی جاذبه و یا فرگشت (که به غلط بسیاری آن را تکامل تدریجی می‌نامند). بله جاذبه هم حتی یک نظریه‌ی علمی‌ست.

علم و روش علمی قابل اتکاست؟

از اینجا به بعد می‌خواهم بلند فکر کنم. نظر شخصی من این است که ما روشی قابل اعتمادتر از روش علمی سراغ نداریم. با وجود اینکه این روش یک روش با بازده‌ی خوبی (حداقل از نظر زمانی) نیست و در اکثر مواقع تا رسیدن به یک مدل تقریبا کارا مدت زیادی زمان را تلف می‌کند ولی قابل اتکاترین روشی که ما آدمیان در حال حاضر در دست داریم همین روش است.

البته این روش هم مثل بسیاری از چیزهای دیگر که آدمی کشف کرده مورد سوءاستفاده‌های فراوانی قرار گرفته است. به عنوان نمونه بسیاری از افراد به صورت عمدی یا سهوی با بهره‌گیری از چیزی شبیه به روش علمی سعی در اثبات چیزهایی می‌کنند که باور به درستی‌شان دارند. «شبه علم» تقریبا همین است؛ و اتفاقا راست کار بسیاری از باورمندان به خزعبلات چرندی مثل شکستن تخم مرغ برای دفع حسدِ حسود است.

حالا در نهایت روش علمی قابل اتکاست؟ به نظر من بله، و در زمان فعلی ما چاره‌ای جز پذیرفتن آنچه روش علمی به ما می‌گوید درست است نداریم.

خب پس زندگی‌مان را بر اساس آن چه علم می‌گوید بچینیم؟ بله و خیر. جواب مشخصی برای این موضوع از نظر من وجود ندارد؛ حداقل در این دوران!

بگذارید کمی ساده‌تر بگویم. بسیار پیش آمده که نتیجه‌ی مطالعه یا آزمایشی، مثلا ماده‌ی X را به عنوان چیز به دردبخوری برای فرد معرفی کرده و آزمایش دیگری عکس آن را نشان داده است. چرا اینگونه است؟ مگر روش علمی قابل اتکا نیست؟ پس چرا نتایج ضد و نقیض کم و بیش زیادی را شاهد هستیم؟

اشکال از فهم ما از روش علمی است. یک تحقیق که در یک ژورنال قابل و معتبر چاپ می‌شود، تمام بایدهایی که یک آزمایش علمی بایستی داشته باشد را دارد. این مطالعه توسط بسیاری نقد می‌شود و شاید جالب باشد بدانید که کم نیستند کسانی که کارشان فقط نقد و زیر سوال بردن تحقیقات علمی دیگران است؛ که این مورد برای علم بسیار خوب است. ولی زندگی بر روی یک خط صاف طی مسیر نمی‌کند. هر لحظه جنبه‌های بیشماری از اتفاقات بر روی هر ذره از این جهان تاثیر می‌گذارند.

به عنوان مثال، تحقیق در خصوص تاثیر یک ماده‌‌ی غذایی بر بدن را در نظر بگیرید. با وجود اینکه سعی می‌شود تا این تحقیقات در شرایط کنترل‌شده صورت بگیرید ولی باز هم خلاهایی وجود دارد. مثلا یکی از مهم‌ترین آن‌ها تاثیرات بلند مدت چندین و چند ساله بر بدن است. زیر نظر گرفتن گروه نسبتا بزرگی برای سالیان دراز جهت بررسی تاثیر یک ماده‌ی غذایی کار غیرممکنی نباشد، بسیار طاقت‌فرساست.

ابتدا توسط یک پژوهشگر یک فرضیه‌ی مبنی بر تاثیر فلان ماده شکل می‌گیرد و این فرضیه به صورت کنترل‌شده بر روی عده‌ای آزمایش می‌شود و نتایج آن منتشر می‌شود. اما ممکن است که نتایج تحقیقات بلندمدت یا از جنبه‌های متفاوت، کاملا در مقابل آن چیزی باشد که پیشتر عنوان شده. این است که بعضا شاهد اخبار ضد و نقیض در مطالعات علمی هستیم.

ولی خوبی علم به انباشتی بودن آن است. به این معنی که هر چه جلو می‌رویم نتایج به حقیقت نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می‌شود. یک فرضیه بعد از گذر زمان یا به صورت کلی رد می‌شود یا با تغییراتی بهتر و بهتر می‌شود. به عنوان مثال نظریه‌ی «فرگشت» یا همان «تکامل» که اکنون آنقدر کامل شده که آن را می‌توان به عنوان یک حقیقت پذیرفت.

حالا در نهایت زندگی‌مان را بر اساس آن چیزی که مطالعات علمی می‌گویند بچینیم؟ نظر شخصی من این است که اگر تغییری که آن مطالعه قرار است در زندگی شما بدهد، جزئی است، بد نیست آن را امتحان کنید، ولی اگر تغییر رادیکال و خشنی قرار است در سبک زندگی‌تان ایجاد کنید، بهتر است زیاد تند نروید و صبر کنید تا تحقیقات بلندمدت نتایج قابل اتکایی ارائه دهند. به عبارتی تحت تاثیر آن چیزی که در مدت زمان کوتاهی ناگهان باب می‌شود، قرار نگیرید و منتظر شوید.

با یک مثال این موضوع را ختم می‌کنم. گیاه‌خواری مد روز این روزهاست. البته نتایج اولیه‌ی علمی هم آن را برای ما انسان‌های امروزی مفید می‌دانست؛ ولی با نگاهی به تاریخچه فرگشت ما به عنوان موجودات همه‌چیز خوار، می‌توان حدس زد که این مورد می‌تواند تاثیرات مخربی هم بر روی بدن داشته باشد. کما اینکه در تحقیقات بعدی مشخص شد که اینچنین هم هست. به عبارتی موضوعی مانند گیاه‌خواری که تاثیر عمیقی بر زندگی ما می‌گذارد نبایستی بعد از یکی دو مطالعه‌ی علمی (آن هم جنبه‌های محدود) باعث شود که ما سبک زندگی‌مان را به یک باره تغییر دهیم. تغییر سبک خورد و خوراک شاید تاثیرات مهمی بر روی پنجاه سال آینده‌ی فردی بگذارید. به عبارتی تحقیقات علمی در این خصوص حداقل بایستی زندگی دسته‌ای از تولد تا مرگ را در بر بگیرد که خودش هشتاد، نود سال وقت می‌خواهد.

علم قابل اتکاست و در این دوران محکم‌ترین تکیه‌‌گاه ما انسان‌ها به شمار می‌آید، ولی تحت تاثیر جارچیانی که عادت دارند هر چیزی را زیاد بزرگ کنند نیز قرار نگیرید. عمیق‌تر نگاه کنید.

1 دیدگاه

پاسخ دهید

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد