حریم شخصی یا خصوصی چقدر برای‌تان مهم است؟

اشتراک وفاداری (ماهی یک چایی)

می‌توانید از محتویات این باکس بگذرید و یک‌راست به سراغ نوشته اصلی بروید. قبل از خرید اشتراک وفاداری، مزایای آن را از طریق این پیوند مشاهده کنید. لطفا تنها بعد از خواندن «مزایای خرید اشتراک» اقدام به خرید کنید.

یک نقل قول معروفی از اریک اشمیت هست که می‌گوید: «اگر چیزی دارید که نمی‌خواهید دیگران بدانند، شاید بهتر بود که اصلا آن کار را انجام نمی‌دادید.» به نظر شما این حرف منطقی‌ست؟ شاید ما انتظار زیادی از افرادی مثل اریک اشمیت داریم در حالی که حرف‌های اینچنین این افراد واقعا تو خالی و پوچ است. همه‌ی ما چیزهایی داریم که نمی‌خواهیم دیگران ببینند در حالی که کارهای خطا و غیرقانونی نیستند. شاید منِ نوعی نخواهم بدن برهنه‌ام را کسی ببیند در نتیجه باید بدن برهنه نداشته باشم؟! ولی چرا حریم شخصی یا حریم خصوصی مهم است و در دنیای امروز ما باید به آن بیش از پیش اهمیت بدهیم؟

نبود حریم خصوصی می‌تواند آسیب‌هایی را برای افراد به همراه داشته باشد. عمومی شدن اطلاعات شخصی شما به طور کلی می‌تواند زندگی و حتی وقار شما را به شدت مورد آسیب قرار دهد. از طرفی به عنوان موجودات اجتماعی، ما نیاز داریم که در وضعیت مناسبی از نقطه نظر دیگران قرار بگیرم تا بتوانیم با آن‌ها تعامل کنیم. قسمت جالب ماجرا این است که مثلا درز کردن عکسی از بدن برهنه‌ی ما می‌تواند چهره‌ی ما را در نظر دیگران به کلی مخدوش کند در صورتی که همان دیگران کار مشابه را انجام می‌دهند. به عبارتی تنها تفاوت ما این است که این حریم خصوصی به دلایلی برای ما از بین رفته. می‌خواهم نشان دهم که حریم شخصی یک مفهوم توخالی نیست و بود و نبود آن تاثیر زیادی روی برداشت افراد از ما خواهد گذاشت.

حریم خصوصی و روابط

کم‌وبیش همه‌ی ما روابطمان را با افراد مختلف بر اساس معیارهایی دسته‌بندی می‌کنید. حرف‌هایی که به همسرمان می‌زنیم را برای دوستانمان بازگو نمی‌کنیم و حرف‌هایی که با دوستانمان می‌زنیم را جلوی کارفرما تکرار نمی‌کنیم. کمی عمیق‌تر و واضح‌تر، نمی‌خواهیم اطلاعاتی که برای پزشکمان مطرح می‌کنیم، را افراد دیگر در خصوصمان بدانند و تا اطمینان از خصوصی ماندن آن‌ها حاصل نکنیم، آن‌ها را بازگو نخواهیم کرد. و البته چیزهایی هست که خودمان و فقط خودمان از آن‌ها خبر داریم و درز کردنشان آسیب جدی به ما وارد می‌کند. چیزی که در این دسته‌بندیِ تقریبا عمومی واضح است این است که اطلاعات خصوصی را مرزبندی می‌کنیم. این همان حریم خصوصی‌ست که در روابطمان اجرا می‌کنیم. بعید می‌دانم کسی از شما مخالف وضع این مرزها باشد؛ البته برای خودش وگرنه ما انسان‌های اکثرا فضول از سر و گوش آب دادن در اطلاعات دیگران لذت می‌بریم.

حریم خصوصی و استقلال

شاید بهتر باشد به آوردن نقل‌قولی از دبرا جانسون در کتاب Computer Ethics را بیاورم:

برای اینکه یک شخص را مستقل بدانیم، [باید] هدف نهایی که شخص، جدای از دیگران، به دنبالش است [را شناسایی کنیم که این هدف]، وابسته به حق انتخاب برای زندگی‌ای‌ست که خود می‌پسندد. البته محدودیت‌هایی هم در این زمینه وجود دارد ولی یکی از راه‌های حیاتی که یک شخص، کنترل زندگی خودش را در دست بگیرد، انتخاب افراد برای ارتباط با خود و همچنین نوع این ارتباط است. اطلاعات در حقیقت میانجی و اتصال‌دهنده‌ی این رابطه‌هاست. بنابراین کسی که کنترلی بر این اطلاعات نداشته باشد، قسمت عظیمی از استقلال خود را از دست می‌دهد. +

بد نیست یک داستان واقعی را نیز نقل کنم. شخصی به اسم فرد دریپر در محله‌ نامساعدی بزرگ می‌شود و در سن ۱۶ سالگی به اتهام دست داشتن در یک دزدی مسلحانه، دستگیر می‌شود. معلمِ این دانش‌آموز که می‌بیند او از استعداد بسیار خوبی برخوردار است، او را زیر پر و بال خود می‌گیرد و با سعی و تلاش، پرورش می‌دهد و به عبارتی از دردسر او را دور نگه می‌دارد. فرد در زمینه‌ی تحصیل خودی نشان می‌دهد، برنده‌ی سهمیه از دانشگاه نیویورک می‌شود و بعد از فارغ‌التحصیل شدن با نمرات عالی به استخدام یک شرکت معتبری وال‌استریتی در می‌آید. سپس یک گزارشگر روزنامه که از پیشینه‌ی فرد آگاه می‌شود اقدام به نوشتن یک داستان در خصوص او و نحوه‌ی گذرش از یک فرد لااوبالی به یک جنتل‌من می‌کند. این مقاله که در ستایش فرد نوشته شده، باعث می‌شود که مشتریان فرد نسبت به او بدبین شوند. این روند ادامه پیدا می‌کند و در نهایت به اخراج او از کار منجر می‌شود.

می‌بینید که انسان‌ها می‌توانند گذشته‌های تاریک را پشت سر بگذارند و به موفقیت برسند، ولی نبود حریم شخصی می‌تواند برداشت مردم از شما را تحت تاثیر قرار دهد و تاثیرات جبران‌ناپذیری را بر زندگی شما داشته باشد. دقیقا مانند داستان واقعی فرد. هرچند قول معروفی می‌گوید در دروازه را می‌توان بست ولی در دهان مردم را خیر، ولی به یاد داشته باشید که ما به عنوان موجودات اجتماعی به هر حال در بین این مردم زندگی می‌کنیم و برای موفیقت لازم است که از خود یک شخصیت قابل را به نمایش بگذاریم. اینجاست که اهمیت حریم شخصی رخ می‌نماید.

حریم خصوصی و وقار و انسانیت

الزام احترام به آدمی، نه به عنوان یک شیء یا کالا، که به عنوان یک موجود ارزشمند که بایستی برایش احترام قائل شد، را وقار یا مقام آدمیت می‌نامیم. اطلاعات شخصی نیز وصله‌ای جداناشدنی از این مقام است. دسترسی به این اطلاعات، دسترسی به شخص به طریقی بسیار نزدیک است. به شکلی که شاید یک شخص حتی نخواهد شریک زندگی‌ش نیز قسمت‌هایی از این اطلاعات را داشته باشد. حالا می‌خواهد این اطلاعات، یادداشت‌های روزانه باشد، یا لیست خریدها و عادت‌های شخص برای خرید، نمرات مدرسه، لیست دوستان یا کسانی که با آن‌ها در ارتباط است و حتی تاریخچه‌ی روان‌شناختی‌ در نزد یک روان‌شناس.

زمانی که پاره‌ای از این اطلاعات برخلاف خواست کسی، توزیع یا به فروش می‌رسد، شخص از منزلت یک انسان، به یک کالا نزول درجه پیدا می‌کند و اینجاست که نبود حریم خصوصی شخصیت و منزلت یک فرد را نیز مورد هجوم خود قرار می‌دهد.

حریم خصوصی و دنیای مجازی

موضوع حریم خصوصی و دنیای مجازی یکی از داغ‌ترین موضوعات این دوران است. زمانی که با بسیاری از دوستان در این خصوص صحبت می‌کردم، اکثر آن‌ها پاسخ مشابهی می‌دادند: «چیز خاصی روی سیستمم ندارم».

به نظر من این اظهار نظر در ارتباط مستقیم با عدم آشنایی با اطلاعاتی‌ست که از سیستم شما می‌تواند استخراج شود. بگذارید پله‌پله به جلو برویم.

زمانی که سیستم شما به اینترنت وصل می‌شود، یک IP از طریق سرویس‌دهنده به شما اختصاص داده می‌شود. با توجه به زمان اتصال، از طریق این IP کاملا مشخص است که این شما هستید که به نت وصل شده. تا آنجایی که در خصوص IPv6 هم می‌دانم، حتی مشخصات سیستمی که با آن به نت وصل شده‌اید نیز می‌تواند از این طریق مشخص شود. خب حالا سرویس‌دهنده‌ی شما می‌داند که این شما هستید که به این آی‌پی متصل هستید و تمامی اطلاعات من جمله آدرس سایت‌هایی که بازدید می‌کنید را در اختیار دارد. حتی آدرس سایت‌های امن.

وارد حساب کاربری گوگل یا فیس‌بوک یا … می‌شوید. اکنون گوگل یا… می‌داند که این شما هستید که پشت این آی‌پی نشسته‌اید. سایت‌های بی‌شماری از سرویس‌های گوگل استفاده می‌کنند، در نتیجه با بازدید از تقریبا هر وب‌سایتی، گوگل می‌داند که شما در فلان ساعت در فلان صفحه‌ی سایت فلان حضور داشته‌اید.

هر کلمه‌ای که توی موتور جستجو از جمله گوگل سرچ می‌کنید نیز از این قاعده مستثنا نیست. چندی پیش یک نطق تد گوش می‌دادم که گوینده اظهار می‌کرد، آمازون دو هفته زودتر از پدر و مادر شخصی، از حاملگی او (طبق الگوریتم‌های هوشمندش) خبر داشت و وسایل بچه را در تبلیغاتش به شخص مورد نظر پیشنهاد می‌کرد.

خوف‌انگیز است ولی الگوریتم‌های مهندسی‌شده‌ی شرکت‌های بزرگی مثل گوگل، آمازون، فیس‌بوک شاید با وصل‌کردن اطلاعات سرازیر شده از سمت شما چیزهایی در خصوص شما بدانند که حتی خودتان هم از آن‌ها خبر نداشته باشید. اطلاعاتی به مهمی همان اطلاعاتی که دکترتان از شما دارد.

حریم خصوصی در دنیای مجازی همان فایل‌های داخل کامپیوترتان نیست، خیلی بزرگ‌تر و پیچیده‌تر از آن است. کمی از این حالت بی‌خیالی خارج شوید.

حریم خصوصی و قدرت

اگر شما بدانید که ریز اطلاعات شما من جمله نقطه‌نظرها، تمایلات، رفتارها و… در معرض دید افراد قرار دارد، خود به خود قدرت «خودتان بودن» را از دست می‌دهید و لاجرم مجبور می‌شوید طبق استانداردهای کسانی که بینشان زندگی می‌کنید، مهره‌های زندگی‌تان را بچینید. یا حداقل «خودتان بودن» برای‌تان مشکل‌تر از چیزی می‌شود که باید باشد. حتما لازم نیست که قدرتی شما را مجبور به تبعیت از نرم‌های اجتماعی جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنید، کُند، بلکه، قابل مشاهده بودن اطلاعات شخصی شما، خود قدرتی کم‌نظیر برای تحمیل این نرم‌هاست.

حداقل درصد زیادی از از مردم، در زمانی که احساس می‌کنند زیر نظر هستند، سعی می‌کنند همرنگ جماعت شوند و این موضوع قدرت خودشان بودن را به کلی سرکوب می‌کند.

البته من به شخصه کسانی که برای تغییر جامعه به سمت آزادی‌های بیشتر، تابوشکنی می‌کنند، ستایش می‌کنم، ولی این مساله شامل حال بسیاری از ما نمی‌شود، و از اهمیت حریم‌خصوصی و ارتباطش با قدرت خودمان بودن، نمی‌کاهد.

شاید ادامه داشته باشد…

اولین نفری باشید که نظر می‌گذارد

پاسخ دهید

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد